لطفاًً برای استفاده از خدمات ویراویراست، از رایانه وارد وب‌سایت شوید.

واژگان عربی در فارسی

زبان عربی برای فارسی، هم نعمت داشته است و هم آفت. در این مقاله واژگان عربی در فارسی را بررسی می‌کنیم.
واژگان عربی در فارسی

زبان عربی برای فارسی، هم نعمت داشته است و هم آفت. نعمت از این نظر که گاوصندوق‌های واژگانش را پر کرده و آفت از این نظر که ساختار خودش را بر فارسی غالب کرده است. دنیای زبان‌ها مثل یک بازار چارسوی بزرگ است، هر زبان حجرهٔ خودش را دارد و دادوستد هم می‌کنند. یکی از دیگری چیزی می‌گیرد و یکی به دیگری چیزی می‌دهد. فارسی هم مثل هر زبان دیگری، با زبان‌های متفاوتی مبادله داشته؛ خصوصاً زبان عربی که تجارتش با فارسی خیلی پررونق بوده است.

در این مقاله، موشکافانه به سراغ وام‌واژه‌های عربی می‌رویم و اصالت آن‌ها را بررسی می‌کنیم. واژه‌هایی که در گفتار روزمرهٔ ما هستند، هرکدام داستانی دارند. برخی ورود بی‌سروصدایی داشته‌اند و با همان ساختار و معنای اصلی خود در فارسی نشسته‌اند؛ برخی دیگر هم با دگرگونی‌هایی در ساختار و معنا وارد فارسی شده‌اند.

پیش از صحبت دربارۀ این واژه‌ها بهتر است کمی با دنیای زبان عربی آشنا شویم:

زبان عربی، زبانی صرفی است و در آن کلمات از یک «ریشه» مشتق می‌شوند؛ اما اشتقاق در زبان عربی با اشتقاق در زبان فارسی فرق اساسی دارد. در زبان فارسی، مشتقات با افزودن وند ساخته می‌شوند؛ برای مثال از بن ماضی «دانست» دانسته و از بن مضارع «دان» داننده، دانا، دانش و نادان ساخته می‌شود. در این‌گونه اشتقاق، بن به یک حالت باقی می‌ماند.

در زبان عربی، قالب‌هایی وجود دارد که حروف ریشه (حروف صامت) در آن‌ها ریخته می‌شود. مثلاً از ریشۀ «ع ل م» عالم، معلوم، علامه، اعلام، تعلیم، استعلام، علیم، تعلم، معلم و جز آن ساخته می‌شود. همان‌طور که مشخص است، حروف ریشه ازنظر توالی و حرکات، به یک حال نمی‌مانند و مشتقات با افزودن پیشوند به آغاز یا پسوند به پایان آن‌ها ساخته نمی‌شود؛ بنابراین مشتقات هم‌ریشه، عمدتاً دارای سه حرف هستند که در همۀ آن‌ها تکرار می‌شوند. این حروف را اصلی می‌نامند و حروف دیگر را زائد می‌خوانند؛ مثلاً در عالم «ا» زائد است و در علیم «ی».

جمع‌بستن در عربی و فارسی

در زبان عربی جمع‌بستن هم سبک و سیاق خودش را دارد. صورت‌های جمع‌بستن عربی هم خودشان را لابه‌لای جمعیت واژه‌های عربی وارد فارسی کرده‌اند. چندی از این صورت‌های جمع نفوذی، در فارسی جا خشک کرده‌اند و فراوان به کار می‌روند؛ مانند جمع سالم مذکر و مؤنث:

حاضرین، روحانیون، غایبین، مؤمنین، مترجمین، مورخین، مسلمین، اطلاعات، خیرات، جهات، کوات، عقبات، غلات، مستغلات، مقدسات، مقدمات، ثمرات، مقامات.

«ین» در عربی علاوه بر جمع‌بستن، مثنی نیز می‌سازد که برای اشاره به دوتایی‌بودن چیزهاست. ما در فارسی چنین ساختاری را نداریم و بهتر است از واژه‌ها و نشانه‌های فارسی بهجای مثنی‌سازهای عربی استفاده کنیم؛ مانند:

دولتین  دو دولت

وزارتین  دو وزارت

زوجین  زوج‌ها

لوزتین  لوزه‌ها

 

بعضی از واژه‌های فارسی هم به‌اشتباه با الگوبرداری از جمع عربی با «ات» جمع بسته شده‌اند. مانند:

سبزیجات، ترشیجات، خانات، شمیرانات، لواسانات، قاینات، روزنامجات، تلگرافات.

کاربرد کلمه‌های تحقیقات، عملیات، خلقیات و کشفیات ایرادی ندارد چون ذاتشان عربی است؛ اما اگر به‌جای «ات» آن‌ها را با نشانه‌های جمع فارسی‌«ها» و «ان» جمع ببندیم، بهتر است.

⚠️نکته: کلمه‌های بیش از سه حرف در عربی با «ات» جمع بسته می‌شوند؛ پس بهتر است که واژه‌هایی مانند نظر و خطر و اثر را با «ها» جمع ببندیم.

به اعتقاد دکتر معین، عرب‌ها کلمه‌های فارسی مختوم به «ه» غیرملفوظ را معرب کردند و با «ات» جمعشان بسته‌اند. ابوالحسن نجفی «جات» را همان «ات» می‌داند که در کلمه‌های مختوم به «ه» غیرملفوظ، میانجی «ج» برای آسان‌شدن تلفظ میان کلمه و «ات» واقع می‌شود. امروزه، «جات» جمع فارسی محسوب می‌شود و کلمه‌های جمع‌بسته با آن بر بیان نوع دلالت می‌کند. بهتر است به‌جز کلمه‌های جاافتاده و بسیار رایج از کاربرد بقیه بپرهیزیم و با «ها» جمع ببندیم. 

جمع‌بستن‌های ناروا تنها یکی از نمودهای اشتباهات ساختاری هستند. اگر برای شناخت و تصحیح غلط‌های زبانی و ساختاری دانش زبانیِ کافی ندارید، با ویراستاری هوشمند «ویراویراست» می‌توانید بی‌دردسر متنتان را از غلط‌های ساختاری هرس کنید.

صیغه‌های جمع مکسر عربی، با بسامدهای متفاوت وارد فارسی شده‌اند:

جِلّه، اَعِزّه، ائمّه، ادلّه

رجال، صِحاح، قِطاع، سِباع، قصار

فصول، نجوم، علوم، حروف، وحوش، صفوف، ملوک

سوابق، جواهر، حوایج، فواتح، نوادر

مساجد، مدارس، معانی، مراجع، منابع، منابر، مَعاصی، مدایح، موارد، مسائل، مراثی

فضلا، حکماً، عرفا، شعرا، امنا، غربا، ادبا (با حذف همزۀ آخر)

اکابر، افاضل، اَمالی، اَماثل

اسالیب، اساطیر، اراجیف

معاریف، مفاتیح، مساکین، مقادیر، مشاهیر، مَعاذیر

دابیر، تعاریف، تعابیر، تصاویر، تعالیم، تکالیف

ابنیه، اغذیه، اطعمه، اشربه، ادویه، ازمنه، السنه، اَجوبه، اَسئله، اَمزجه، البسه

ابرار، امثال، اقطار، اسلاف، اخلاف، اغیار، ارواح، اوتار، اوصاف، اَوراد

حقایق، دقایق، لطایف، عرایض، مضایق، صحایف (با تبدیل همزه به یاء)

قضاة، کُفاة، نُحاة، غُلاة

طلّاب، حکّام، حضّار، خدّام، کتّاب، قرّاء، نُسّاخ

حیل، قصص، فِتَن

 

جمع‌های مکسر در نثر فارسی شاخه گسترانده‌اند و کاربرد وسیعی دارند. گیر کار این نوع جمع‌بستن اینجاست که فارسی‌زبانان بعضی واژه‌ها را با جمع‌های مکسرِ من‌درآوردی برساخته‌اند. برخی از این جمع‌های ساختگی حتی در عربی هم کاربردی ندارند. فاجعه‌بارتر از این، ساختن جمع مکسر از واژه‌های اصالتاً فارسی است که هم نادرست است و هم آسیب‌زا. بهتر است جمع‌های مکسر را تا حد امکان فارسی کنیم؛ مانند:

اساتید استادان

دراویشدرویش‌ها

دهاقیندهقانان/ دهقان‌ها

افاغنه افغان‌ها/ افغانان

خوانین خان‌ها

دساتیر دستورها

خواتین خاتون‌ها

اتراکترک‌ها/ ترکان

بنادر بندرها

میادینمیدان‌ها

تراکمه ترکمن‌ها

اکراد کردها/ کردان

 

برخی کلمه‌های فارسی پس از عربی‌شدن، جمع مکسر بسته شده‌اند. مثل «گوهر» که به «جوهر» تبدیل شده و «جواهر» جمع مکسر آن است. امروزه گرایش در زبان فارسی معیار، پرهیز از کاربرد جمع‌های مکسر عربی است. بهتر است به‌جای «آثار» بنویسیم «اثرها». این کار در برخی موارد باعث رفع ابهام خوانشی در برخی جمله‌ها می‌شود. 

در زبان فارسی برخی جمع‌های مکسر عربی، مفرد تلقی شده و دوباره جمع بسته می‌شود.  این‌گونه جمع‌ها نادرست‌اند و باید تا می‌توانیم از کاربرد آن‌ها پرهیز کنیم؛ مانند:

جمع دوباره با «ات»: احوالات، امورات، جواهرات، حبوبات، فروعات، لوازمات، فتوحات.

جمع دوباره با «ان»: اربابان، موالیان، ملوکان، حوران.

جمع دوباره با «ها»: آثارها، آمارها، اسباب‌ها، اسرارها، اخلاق‌ها، اشکال‌ها، نوادرها.

جمع دوبارۀ جمع مکسر: مشایخ‌ها، اماکن‌ها.

 

جمع‌های اسم جمع:

اسم‌های جمع در ظاهر مفردند و در معنا جمع هستند؛ مثل: فرقه، قبیله، گروه، مردم و جمعیت. 

این اسم‌ها گاه حکم مفرد گرفته و جمع بسته شده‌اند و رواج یافته‌اند: مثل: فرقه‌ها، قبیله‌ها، گروه‌ها و ملت‌ها.

بعضی از جمع‌های عربی در فارسی مفرد شمرده شده است:

عمله، طلبه، عملیات.

تاء مربوطه (ة)

تاء مربوطه را می‌توانید به وفور در انتهای دُم واژه‌های عربی ببینید. این واژه‌ها وقتی در فارسی به کار بروند، بسته به بافت نوشته و معنای کلمه تلفظ‌های متفاوتی دارند. آن‌ها را جداگانه بررسی می‌کنیم:

۱. به‌صورت «‌های» بیان حرکت درمی‌آید و /e/ تلفظ می‌شود:

     عجوزه، حامله، عالیه، فاطمه.

۲. به‌صورت «ت» نوشته و /t/ تلفظ می‌شود:

     نعمت، امانت، معذرت.

۳. با تفاوت سبکی یا معنایی یا حوزۀ معنایی به هر دو صورت درمی‌آید:

·        با تفاوت سبکی: مقاله/ مقالت، زیاده/ زیادت، مطابقه/ مطابقت.

·        با تفاوت معنایی: طریقه/ طریقت، رساله/ رسالت، مراجعه/ مراجعت، اراده/ ارادت، معامله/ معاملت، اقامه/ اقامت، وصله/ وصلت، شهره/ شهرت، مراقبه/ مراقبت، مساعده/ مساعدت.

·        با تفاوت حوزۀ معنایی: منزله/ منزلت، مصاحبه/ مصاحبت، افاده/ افادت.

تغییر صورت عربی

گاهی وام‌واژه‌های عربی قبل از استفاده‌شدن، ویرایش یا آرایش می‌شوند؛ مانند:

حذف همزۀ آخر: علما، فضلا، ادبا، شعرا، یا (یاء) تا (تاء)، امضا، املا، دوا.

تبدیل همزۀ آخر: جزء جزو، خلأ خلا، لؤلؤ لؤلو، شیء شی.

افزایش «ت»: فراغ فراغت، رضا رضایت (با صامت میانجی)، قضا قضاوت (با صامت میانجی)، هلاک هلاکت.

حذف «ة»: مداراة مدارا، مواساة مواسا.

تبدیل «ی» آخر به «ا»: صغری صغرا، مصفّی مصفّا.

مشدد ساختن حرف: علی‌حدّه (به‌جای علی‌حده)، فوق‌العادّه (به‌جای فوق‌العاده).

تغییر تلفظ با تبدیل مصوت‌ها: عَطر (به‌جای عِطر)، شُجاعت (به‌جای شَجاعت).

 

«یَّت» مصدرساز:

«یت» در عربی مصدر جعلی (صناعی) می‌سازد. این نشانه را نمی‌توانیم با واژه‌های فارسی به کار ببریم. کلمات عربی ساخته شده با «یّت» را بهتر است در فارسی برابرسازی کنیم. 

آشنائیت آشنایی

آشنائیت آشنایی

بربریت بربربودن/ بربری

خریت خربودن

 

خوبیتخوب‌بودن/ خوب/ خوبی

رهبریت رهبری/ رهبربودن 

شهریت شهری/ شهروارگی

منیت من‌گویی 

انسانیت انسانی/ انسان‌بودن

ممنوعیت ممنوع‌بودن 

جامعیت جامع‌بودن 

عاملیت عامل‌بودن

 

کلمات عربی مختوم به «یّت» (iyyat) به دو صورت درمی‌آیند که مجاز نیست:

۱. نشریّه، شهریّه، ابلاغیّه، اجرائیّه، اخطاریّه، اعلامیّه، بیانیّه.

۲. ارشدیّت، مسمومیّت، مشروطیّت، موفقیّت.

 

در بعضی موارد، هر دو صورت واژه در فارسی به کار می‌رود؛ اما با معانی متفاوت:

امنیّه/ امنیّت

گاهی هم «یّت» با الگوبرداری از عربی به واژه‌های فارسی افزوده می‌شود:

دوئیّت، خریّت

یا با تقلید از صیغۀ عربی: دخالت، شباهت، خجالت.

مصدر

بیشتر واژه‌های وارداتی ما از زبان عربی مصدرها هستند. ما این مصدرها را برای سازگاری با زبانمان همراه با فعل کمکی (همکرد) استفاده می‌کنیم؛ مانند:

طلب‌کردن، اعتمادکردن، منع‌کردن، اقدام‌کردن.

چنین مصدرهایی از ریشه‌های عربی می‌آیند که تعدادی از آن‌ها را برایتان آورده‌ایم.

ثلاثی مجرد

 سیر، علم، درک، حلم، صبر، سکون، خروج، ورود، قدم، غیاب، حضور، هدایت (هدایة)، غلبه.

ثلاثی مزید

افعال: اقدام، اصلاح، اکرام، اطفال (اطفاء)، اجرا (اجراء)، اقرار، امرار، اصرار، اقاله، افاضه، اعاده، افاده، اراده، ازاله، انابه، ایثار، اداره، ایذا (ایذاء)، ارائه.

تفعیل (تفعله): تحسین، تکریم، تقدیم، تعریف، تبریک، تجربه، تخطئه، تخلیه، توطئه، تربیت، تسلیت، تهنیت، تصفیه.

تفعال (در فارسی بر وزن تِفعال): تذکار، تعداد، تکرار.

مفاعَله (فِعال؛ در فارسی، عین‌الفعل مکسور می‌شود: مُفاعَله مُفاعِله): مکاتبه، محاکمه، مراسله، مطالعه، مشاهده، مکالمه، مداخله، معاشرت (معاشرة)، مدارا (مداراة)، مکافات (مکافاة)، دِفاع، جِهاد، قِتال.

تَفعُّل: تعلّم، تصرّف، تقلّی، تکدّی، تسلّی، تعدّی، ترقّی.

تَفاعُل: تفاخر، تجانس، تقارن، تمارض، تکامل، تبانی، تساوی، تصادف.

اِفتِعال: اجتهاد، اکتساب، اضطراب، اصطیاد، ازدحام، اتّهام، اتّخاذ، اعتیاد، اتّحاد.

انفعال: انعکاس، انقیاد، انقضا (انقضاء) ،انقطاع، انفصال، انقراض.

اِستِفعال: استخراج، استعلام، استمرار، استغفار، استقرار، استیفا ( استیفاء) استخاره، استفاضه، استشاره، (مستشار)، استفاده، استداره (مستدیر)، استدامه (مستدام)، استناره.

تنوین:

واژه‌های فارسی و غیرعربی هیچ سر سازگاری با تنوین ندارند. از گناهان کبیرۀ نویسنده‌ها، وصله‌کردن تنوین به واژه‌های غیرعربی است. حتی مستحب است به‌جای واژه‌های تنوین‌دار عربی، برابر فارسی آن‌ها را به کار ببریم. قیدهای تنوین‌دار عربی در گوشه‌گوشه‌های فارسی یافت می‌شود؛ برای تبدیل آن‌ها به قید فارسی یک قاعدهٔ سرانگشتی وجود دارد: «اسم+ی» یا «به/ با/ در + اسم». نمونه‌هایی از کلمه‌های تنوین‌دار پرکاربرد و برابر فارسی آن را برایتان آورده‌ایم:

تلفناً تلفنی

جاناً جانی

خواهشاًباخواهش، خواهشمندم

نژاداً نژادی

سوماًسوم اینکه 

زباناًزبانی

گاهاًگاهی، گاه‌گاه، گهگاهی 

ناچاراً به‌ناچار

دوماً دوم اینکه

 

مطابقت صفت و موصوف:

گذشتگان ما، زمانی شیدای زبان عربی بودند؛ به قدری که نحو زبان فارسی را به نحو عربی آلوده کردند. در عربی موصوف و صفت از نظر جنس (مذکر و مؤنث) مطابقت دارند. نویسندگان گذشته از این سبک نحوی در فارسی بسیار گرده‌برداری کردند که البته امروزه کمتر استفاده می‌شود. به هر روی، در معیارنویسی امروز باید طبق دستور زبان فارسی عمل کنیم و پایبند به نحو زبان فارسی باشیم. نمونه‌ای از این گرده‌برداری‌های نحوی و شکل صحیحشان:

بانوی محترمه بانوی محترم

متون قدیمه متون قدیم

دوشیزۀ محترمهدوشیزۀ محترم

شاعرۀ معاصر شاعر معاصر 

 

البته برخی ترکیب‌ها به‌دلیل جاافتادگی به همان شکل به کار می‌روند؛ مثل: قوۀ قضاییه، گناهان کبیره، امور خارجه.

نکته: «ه» غیرملفوظ در «دیپلمه» و «لیسانسه» نشانۀ مؤنث عربی نیست. «دیپلم» کلمه‌ای فرانسوی و به‌معنی مدرک پایان دورۀ تحصیلات است که به دارندۀ آن «دیپلمه» می‌گویند. گاهی دیپلمه و دیپلم را به‌اشتباه به‌جای هم به کار می‌برند.

ترکیبات «ال» دار:

 «ال» در زبان عربی برای چیزهای آشناست، برای همین به آن نشانۀ معرفه می‌گویند. کاربرد «ال» در ترکیب‌های فارسی پسندیده نیست و بهتر است به‌جای واژه‌های «ال»دارِ رواج‌یافته، برابرهای فارسی‌شان را بنشانیم و یا دست‌کم از شر «ال»هایشان خلاص شویم.

ابدالدهر همیشه

بنی‌العباس بنی‌عباس 

جدیدالتأسیس نوبنیاد

جلیلالقدر محترم 

دارالملک پایتخت 

ذی‌الحجه ذی‌حجه 

سریع‌السیر تندرو 

سهل‌الوصول آسان‌یاب 

صریح‌اللهجه صریح لهجه/ رک

ضعیف‌النفس  سست‌بنیاد 

طویل‌القامه درازاندام

عظیم‌الجثه عظیم جثه/ هیکلمند

فارغ‌البال فارغ‌بال/ آسوده

فارغ‌التحصیل دانش‌آموخته 

قسی‌القلب سنگ‌دل

کثیرالانتشار پرشمار 

کریم‌النفس بخشنده

کمافی‌السابق مانند گذشته

مجهول‌الهویه ناشناس/ گمنام

مفقودالاثر گمشده 

ناقص‌العضوناقص‌اندام

نصب‌العینپیش رو/چشم

صعب‌العلاج دیردرمان 

صعب‌العبورسخت‌گذر

 

هدیۀ ویراویراست: در کلیله و دمنه، داستان زاهد و مهمان (باب الزاهد و الضیف) او بدین صورت است که برای زاهد مهمانی می‌رسد. زاهد سخنگفتنِ عبری نیکو می‌داند و مهمان می‌خواهد این زبان را از او یاد بگیرد... اما زاهد بدو می‌گوید: ای مرد، کاری دشوار و رنجی عظیم در پیش گرفته‌ای! و سپس مثال آن زاغ را که می‌خواست خرامیدن کبک بیاموزد و راهرفتن خود را هم فراموش کرد، برای او شرح می‌دهد و وی را از آموختن زبان عبری بر حذر می‌دارد. آیا این داستان طنزی نیست بر کسانی که در روزگار ابن مقفع زبان خود را رها کردند و به آموختن زبان عربی پرداختند و آن را چنان که باید نمی‌آموختند و زبان خود را نیز از یاد می‌بردند؟! (برگرفته از مقالۀ «نگاهی به کتاب کلیله و دمنه» از حمید زرین‌کوب)

 

📚 کتابنامه:

📖ذوالفقاری، حسن، 1398، آموزش ویراستاری و درست‌نویسی، تهران: نشر علم.

📖 سمیعی، احمد، 1398، نگارش و ویرایش، چ18، تهران: سمت.

 

به‌کوشش گروه زبان‌شناسی ویراویراست

با قلم امیرعلی حسینی

 

واژگان عربی در فارسی

واژگان عربی در فارسی

زبان عربی برای فارسی، هم نعمت داشته است و هم آفت. نعمت از این نظر که گاوصندوق‌های واژگانش را پر کرده و آفت از این نظر که ساختار خودش را بر فارسی غالب کرده است. دنیای زبان‌ها مثل یک بازار چارسوی بزرگ است، هر زبان حجرهٔ خودش را دارد و دادوستد هم می‌کنند. یکی از دیگری چیزی می‌گیرد و یکی به دیگری چیزی می‌دهد. فارسی هم مثل هر زبان دیگری، با زبان‌های متفاوتی مبادله داشته؛ خصوصاً زبان عربی که تجارتش با فارسی خیلی پررونق بوده است.

در این مقاله، موشکافانه به سراغ وام‌واژه‌های عربی می‌رویم و اصالت آن‌ها را بررسی می‌کنیم. واژه‌هایی که در گفتار روزمرهٔ ما هستند، هرکدام داستانی دارند. برخی ورود بی‌سروصدایی داشته‌اند و با همان ساختار و معنای اصلی خود در فارسی نشسته‌اند؛ برخی دیگر هم با دگرگونی‌هایی در ساختار و معنا وارد فارسی شده‌اند.

پیش از صحبت دربارۀ این واژه‌ها بهتر است کمی با دنیای زبان عربی آشنا شویم:

زبان عربی، زبانی صرفی است و در آن کلمات از یک «ریشه» مشتق می‌شوند؛ اما اشتقاق در زبان عربی با اشتقاق در زبان فارسی فرق اساسی دارد. در زبان فارسی، مشتقات با افزودن وند ساخته می‌شوند؛ برای مثال از بن ماضی «دانست» دانسته و از بن مضارع «دان» داننده، دانا، دانش و نادان ساخته می‌شود. در این‌گونه اشتقاق، بن به یک حالت باقی می‌ماند.

در زبان عربی، قالب‌هایی وجود دارد که حروف ریشه (حروف صامت) در آن‌ها ریخته می‌شود. مثلاً از ریشۀ «ع ل م» عالم، معلوم، علامه، اعلام، تعلیم، استعلام، علیم، تعلم، معلم و جز آن ساخته می‌شود. همان‌طور که مشخص است، حروف ریشه ازنظر توالی و حرکات، به یک حال نمی‌مانند و مشتقات با افزودن پیشوند به آغاز یا پسوند به پایان آن‌ها ساخته نمی‌شود؛ بنابراین مشتقات هم‌ریشه، عمدتاً دارای سه حرف هستند که در همۀ آن‌ها تکرار می‌شوند. این حروف را اصلی می‌نامند و حروف دیگر را زائد می‌خوانند؛ مثلاً در عالم «ا» زائد است و در علیم «ی».

جمع‌بستن در عربی و فارسی

در زبان عربی جمع‌بستن هم سبک و سیاق خودش را دارد. صورت‌های جمع‌بستن عربی هم خودشان را لابه‌لای جمعیت واژه‌های عربی وارد فارسی کرده‌اند. چندی از این صورت‌های جمع نفوذی، در فارسی جا خشک کرده‌اند و فراوان به کار می‌روند؛ مانند جمع سالم مذکر و مؤنث:

حاضرین، روحانیون، غایبین، مؤمنین، مترجمین، مورخین، مسلمین، اطلاعات، خیرات، جهات، کوات، عقبات، غلات، مستغلات، مقدسات، مقدمات، ثمرات، مقامات.

«ین» در عربی علاوه بر جمع‌بستن، مثنی نیز می‌سازد که برای اشاره به دوتایی‌بودن چیزهاست. ما در فارسی چنین ساختاری را نداریم و بهتر است از واژه‌ها و نشانه‌های فارسی بهجای مثنی‌سازهای عربی استفاده کنیم؛ مانند:

دولتین  دو دولت

وزارتین  دو وزارت

زوجین  زوج‌ها

لوزتین  لوزه‌ها

 

بعضی از واژه‌های فارسی هم به‌اشتباه با الگوبرداری از جمع عربی با «ات» جمع بسته شده‌اند. مانند:

سبزیجات، ترشیجات، خانات، شمیرانات، لواسانات، قاینات، روزنامجات، تلگرافات.

کاربرد کلمه‌های تحقیقات، عملیات، خلقیات و کشفیات ایرادی ندارد چون ذاتشان عربی است؛ اما اگر به‌جای «ات» آن‌ها را با نشانه‌های جمع فارسی‌«ها» و «ان» جمع ببندیم، بهتر است.

⚠️نکته: کلمه‌های بیش از سه حرف در عربی با «ات» جمع بسته می‌شوند؛ پس بهتر است که واژه‌هایی مانند نظر و خطر و اثر را با «ها» جمع ببندیم.

به اعتقاد دکتر معین، عرب‌ها کلمه‌های فارسی مختوم به «ه» غیرملفوظ را معرب کردند و با «ات» جمعشان بسته‌اند. ابوالحسن نجفی «جات» را همان «ات» می‌داند که در کلمه‌های مختوم به «ه» غیرملفوظ، میانجی «ج» برای آسان‌شدن تلفظ میان کلمه و «ات» واقع می‌شود. امروزه، «جات» جمع فارسی محسوب می‌شود و کلمه‌های جمع‌بسته با آن بر بیان نوع دلالت می‌کند. بهتر است به‌جز کلمه‌های جاافتاده و بسیار رایج از کاربرد بقیه بپرهیزیم و با «ها» جمع ببندیم. 

جمع‌بستن‌های ناروا تنها یکی از نمودهای اشتباهات ساختاری هستند. اگر برای شناخت و تصحیح غلط‌های زبانی و ساختاری دانش زبانیِ کافی ندارید، با ویراستاری هوشمند «ویراویراست» می‌توانید بی‌دردسر متنتان را از غلط‌های ساختاری هرس کنید.

صیغه‌های جمع مکسر عربی، با بسامدهای متفاوت وارد فارسی شده‌اند:

جِلّه، اَعِزّه، ائمّه، ادلّه

رجال، صِحاح، قِطاع، سِباع، قصار

فصول، نجوم، علوم، حروف، وحوش، صفوف، ملوک

سوابق، جواهر، حوایج، فواتح، نوادر

مساجد، مدارس، معانی، مراجع، منابع، منابر، مَعاصی، مدایح، موارد، مسائل، مراثی

فضلا، حکماً، عرفا، شعرا، امنا، غربا، ادبا (با حذف همزۀ آخر)

اکابر، افاضل، اَمالی، اَماثل

اسالیب، اساطیر، اراجیف

معاریف، مفاتیح، مساکین، مقادیر، مشاهیر، مَعاذیر

دابیر، تعاریف، تعابیر، تصاویر، تعالیم، تکالیف

ابنیه، اغذیه، اطعمه، اشربه، ادویه، ازمنه، السنه، اَجوبه، اَسئله، اَمزجه، البسه

ابرار، امثال، اقطار، اسلاف، اخلاف، اغیار، ارواح، اوتار، اوصاف، اَوراد

حقایق، دقایق، لطایف، عرایض، مضایق، صحایف (با تبدیل همزه به یاء)

قضاة، کُفاة، نُحاة، غُلاة

طلّاب، حکّام، حضّار، خدّام، کتّاب، قرّاء، نُسّاخ

حیل، قصص، فِتَن

 

جمع‌های مکسر در نثر فارسی شاخه گسترانده‌اند و کاربرد وسیعی دارند. گیر کار این نوع جمع‌بستن اینجاست که فارسی‌زبانان بعضی واژه‌ها را با جمع‌های مکسرِ من‌درآوردی برساخته‌اند. برخی از این جمع‌های ساختگی حتی در عربی هم کاربردی ندارند. فاجعه‌بارتر از این، ساختن جمع مکسر از واژه‌های اصالتاً فارسی است که هم نادرست است و هم آسیب‌زا. بهتر است جمع‌های مکسر را تا حد امکان فارسی کنیم؛ مانند:

اساتید استادان

دراویشدرویش‌ها

دهاقیندهقانان/ دهقان‌ها

افاغنه افغان‌ها/ افغانان

خوانین خان‌ها

دساتیر دستورها

خواتین خاتون‌ها

اتراکترک‌ها/ ترکان

بنادر بندرها

میادینمیدان‌ها

تراکمه ترکمن‌ها

اکراد کردها/ کردان

 

برخی کلمه‌های فارسی پس از عربی‌شدن، جمع مکسر بسته شده‌اند. مثل «گوهر» که به «جوهر» تبدیل شده و «جواهر» جمع مکسر آن است. امروزه گرایش در زبان فارسی معیار، پرهیز از کاربرد جمع‌های مکسر عربی است. بهتر است به‌جای «آثار» بنویسیم «اثرها». این کار در برخی موارد باعث رفع ابهام خوانشی در برخی جمله‌ها می‌شود. 

در زبان فارسی برخی جمع‌های مکسر عربی، مفرد تلقی شده و دوباره جمع بسته می‌شود.  این‌گونه جمع‌ها نادرست‌اند و باید تا می‌توانیم از کاربرد آن‌ها پرهیز کنیم؛ مانند:

جمع دوباره با «ات»: احوالات، امورات، جواهرات، حبوبات، فروعات، لوازمات، فتوحات.

جمع دوباره با «ان»: اربابان، موالیان، ملوکان، حوران.

جمع دوباره با «ها»: آثارها، آمارها، اسباب‌ها، اسرارها، اخلاق‌ها، اشکال‌ها، نوادرها.

جمع دوبارۀ جمع مکسر: مشایخ‌ها، اماکن‌ها.

 

جمع‌های اسم جمع:

اسم‌های جمع در ظاهر مفردند و در معنا جمع هستند؛ مثل: فرقه، قبیله، گروه، مردم و جمعیت. 

این اسم‌ها گاه حکم مفرد گرفته و جمع بسته شده‌اند و رواج یافته‌اند: مثل: فرقه‌ها، قبیله‌ها، گروه‌ها و ملت‌ها.

بعضی از جمع‌های عربی در فارسی مفرد شمرده شده است:

عمله، طلبه، عملیات.

تاء مربوطه (ة)

تاء مربوطه را می‌توانید به وفور در انتهای دُم واژه‌های عربی ببینید. این واژه‌ها وقتی در فارسی به کار بروند، بسته به بافت نوشته و معنای کلمه تلفظ‌های متفاوتی دارند. آن‌ها را جداگانه بررسی می‌کنیم:

۱. به‌صورت «‌های» بیان حرکت درمی‌آید و /e/ تلفظ می‌شود:

     عجوزه، حامله، عالیه، فاطمه.

۲. به‌صورت «ت» نوشته و /t/ تلفظ می‌شود:

     نعمت، امانت، معذرت.

۳. با تفاوت سبکی یا معنایی یا حوزۀ معنایی به هر دو صورت درمی‌آید:

·        با تفاوت سبکی: مقاله/ مقالت، زیاده/ زیادت، مطابقه/ مطابقت.

·        با تفاوت معنایی: طریقه/ طریقت، رساله/ رسالت، مراجعه/ مراجعت، اراده/ ارادت، معامله/ معاملت، اقامه/ اقامت، وصله/ وصلت، شهره/ شهرت، مراقبه/ مراقبت، مساعده/ مساعدت.

·        با تفاوت حوزۀ معنایی: منزله/ منزلت، مصاحبه/ مصاحبت، افاده/ افادت.

تغییر صورت عربی

گاهی وام‌واژه‌های عربی قبل از استفاده‌شدن، ویرایش یا آرایش می‌شوند؛ مانند:

حذف همزۀ آخر: علما، فضلا، ادبا، شعرا، یا (یاء) تا (تاء)، امضا، املا، دوا.

تبدیل همزۀ آخر: جزء جزو، خلأ خلا، لؤلؤ لؤلو، شیء شی.

افزایش «ت»: فراغ فراغت، رضا رضایت (با صامت میانجی)، قضا قضاوت (با صامت میانجی)، هلاک هلاکت.

حذف «ة»: مداراة مدارا، مواساة مواسا.

تبدیل «ی» آخر به «ا»: صغری صغرا، مصفّی مصفّا.

مشدد ساختن حرف: علی‌حدّه (به‌جای علی‌حده)، فوق‌العادّه (به‌جای فوق‌العاده).

تغییر تلفظ با تبدیل مصوت‌ها: عَطر (به‌جای عِطر)، شُجاعت (به‌جای شَجاعت).

 

«یَّت» مصدرساز:

«یت» در عربی مصدر جعلی (صناعی) می‌سازد. این نشانه را نمی‌توانیم با واژه‌های فارسی به کار ببریم. کلمات عربی ساخته شده با «یّت» را بهتر است در فارسی برابرسازی کنیم. 

آشنائیت آشنایی

آشنائیت آشنایی

بربریت بربربودن/ بربری

خریت خربودن

 

خوبیتخوب‌بودن/ خوب/ خوبی

رهبریت رهبری/ رهبربودن 

شهریت شهری/ شهروارگی

منیت من‌گویی 

انسانیت انسانی/ انسان‌بودن

ممنوعیت ممنوع‌بودن 

جامعیت جامع‌بودن 

عاملیت عامل‌بودن

 

کلمات عربی مختوم به «یّت» (iyyat) به دو صورت درمی‌آیند که مجاز نیست:

۱. نشریّه، شهریّه، ابلاغیّه، اجرائیّه، اخطاریّه، اعلامیّه، بیانیّه.

۲. ارشدیّت، مسمومیّت، مشروطیّت، موفقیّت.

 

در بعضی موارد، هر دو صورت واژه در فارسی به کار می‌رود؛ اما با معانی متفاوت:

امنیّه/ امنیّت

گاهی هم «یّت» با الگوبرداری از عربی به واژه‌های فارسی افزوده می‌شود:

دوئیّت، خریّت

یا با تقلید از صیغۀ عربی: دخالت، شباهت، خجالت.

مصدر

بیشتر واژه‌های وارداتی ما از زبان عربی مصدرها هستند. ما این مصدرها را برای سازگاری با زبانمان همراه با فعل کمکی (همکرد) استفاده می‌کنیم؛ مانند:

طلب‌کردن، اعتمادکردن، منع‌کردن، اقدام‌کردن.

چنین مصدرهایی از ریشه‌های عربی می‌آیند که تعدادی از آن‌ها را برایتان آورده‌ایم.

ثلاثی مجرد

 سیر، علم، درک، حلم، صبر، سکون، خروج، ورود، قدم، غیاب، حضور، هدایت (هدایة)، غلبه.

ثلاثی مزید

افعال: اقدام، اصلاح، اکرام، اطفال (اطفاء)، اجرا (اجراء)، اقرار، امرار، اصرار، اقاله، افاضه، اعاده، افاده، اراده، ازاله، انابه، ایثار، اداره، ایذا (ایذاء)، ارائه.

تفعیل (تفعله): تحسین، تکریم، تقدیم، تعریف، تبریک، تجربه، تخطئه، تخلیه، توطئه، تربیت، تسلیت، تهنیت، تصفیه.

تفعال (در فارسی بر وزن تِفعال): تذکار، تعداد، تکرار.

مفاعَله (فِعال؛ در فارسی، عین‌الفعل مکسور می‌شود: مُفاعَله مُفاعِله): مکاتبه، محاکمه، مراسله، مطالعه، مشاهده، مکالمه، مداخله، معاشرت (معاشرة)، مدارا (مداراة)، مکافات (مکافاة)، دِفاع، جِهاد، قِتال.

تَفعُّل: تعلّم، تصرّف، تقلّی، تکدّی، تسلّی، تعدّی، ترقّی.

تَفاعُل: تفاخر، تجانس، تقارن، تمارض، تکامل، تبانی، تساوی، تصادف.

اِفتِعال: اجتهاد، اکتساب، اضطراب، اصطیاد، ازدحام، اتّهام، اتّخاذ، اعتیاد، اتّحاد.

انفعال: انعکاس، انقیاد، انقضا (انقضاء) ،انقطاع، انفصال، انقراض.

اِستِفعال: استخراج، استعلام، استمرار، استغفار، استقرار، استیفا ( استیفاء) استخاره، استفاضه، استشاره، (مستشار)، استفاده، استداره (مستدیر)، استدامه (مستدام)، استناره.

تنوین:

واژه‌های فارسی و غیرعربی هیچ سر سازگاری با تنوین ندارند. از گناهان کبیرۀ نویسنده‌ها، وصله‌کردن تنوین به واژه‌های غیرعربی است. حتی مستحب است به‌جای واژه‌های تنوین‌دار عربی، برابر فارسی آن‌ها را به کار ببریم. قیدهای تنوین‌دار عربی در گوشه‌گوشه‌های فارسی یافت می‌شود؛ برای تبدیل آن‌ها به قید فارسی یک قاعدهٔ سرانگشتی وجود دارد: «اسم+ی» یا «به/ با/ در + اسم». نمونه‌هایی از کلمه‌های تنوین‌دار پرکاربرد و برابر فارسی آن را برایتان آورده‌ایم:

تلفناً تلفنی

جاناً جانی

خواهشاًباخواهش، خواهشمندم

نژاداً نژادی

سوماًسوم اینکه 

زباناًزبانی

گاهاًگاهی، گاه‌گاه، گهگاهی 

ناچاراً به‌ناچار

دوماً دوم اینکه

 

مطابقت صفت و موصوف:

گذشتگان ما، زمانی شیدای زبان عربی بودند؛ به قدری که نحو زبان فارسی را به نحو عربی آلوده کردند. در عربی موصوف و صفت از نظر جنس (مذکر و مؤنث) مطابقت دارند. نویسندگان گذشته از این سبک نحوی در فارسی بسیار گرده‌برداری کردند که البته امروزه کمتر استفاده می‌شود. به هر روی، در معیارنویسی امروز باید طبق دستور زبان فارسی عمل کنیم و پایبند به نحو زبان فارسی باشیم. نمونه‌ای از این گرده‌برداری‌های نحوی و شکل صحیحشان:

بانوی محترمه بانوی محترم

متون قدیمه متون قدیم

دوشیزۀ محترمهدوشیزۀ محترم

شاعرۀ معاصر شاعر معاصر 

 

البته برخی ترکیب‌ها به‌دلیل جاافتادگی به همان شکل به کار می‌روند؛ مثل: قوۀ قضاییه، گناهان کبیره، امور خارجه.

نکته: «ه» غیرملفوظ در «دیپلمه» و «لیسانسه» نشانۀ مؤنث عربی نیست. «دیپلم» کلمه‌ای فرانسوی و به‌معنی مدرک پایان دورۀ تحصیلات است که به دارندۀ آن «دیپلمه» می‌گویند. گاهی دیپلمه و دیپلم را به‌اشتباه به‌جای هم به کار می‌برند.

ترکیبات «ال» دار:

 «ال» در زبان عربی برای چیزهای آشناست، برای همین به آن نشانۀ معرفه می‌گویند. کاربرد «ال» در ترکیب‌های فارسی پسندیده نیست و بهتر است به‌جای واژه‌های «ال»دارِ رواج‌یافته، برابرهای فارسی‌شان را بنشانیم و یا دست‌کم از شر «ال»هایشان خلاص شویم.

ابدالدهر همیشه

بنی‌العباس بنی‌عباس 

جدیدالتأسیس نوبنیاد

جلیلالقدر محترم 

دارالملک پایتخت 

ذی‌الحجه ذی‌حجه 

سریع‌السیر تندرو 

سهل‌الوصول آسان‌یاب 

صریح‌اللهجه صریح لهجه/ رک

ضعیف‌النفس  سست‌بنیاد 

طویل‌القامه درازاندام

عظیم‌الجثه عظیم جثه/ هیکلمند

فارغ‌البال فارغ‌بال/ آسوده

فارغ‌التحصیل دانش‌آموخته 

قسی‌القلب سنگ‌دل

کثیرالانتشار پرشمار 

کریم‌النفس بخشنده

کمافی‌السابق مانند گذشته

مجهول‌الهویه ناشناس/ گمنام

مفقودالاثر گمشده 

ناقص‌العضوناقص‌اندام

نصب‌العینپیش رو/چشم

صعب‌العلاج دیردرمان 

صعب‌العبورسخت‌گذر

 

هدیۀ ویراویراست: در کلیله و دمنه، داستان زاهد و مهمان (باب الزاهد و الضیف) او بدین صورت است که برای زاهد مهمانی می‌رسد. زاهد سخنگفتنِ عبری نیکو می‌داند و مهمان می‌خواهد این زبان را از او یاد بگیرد... اما زاهد بدو می‌گوید: ای مرد، کاری دشوار و رنجی عظیم در پیش گرفته‌ای! و سپس مثال آن زاغ را که می‌خواست خرامیدن کبک بیاموزد و راهرفتن خود را هم فراموش کرد، برای او شرح می‌دهد و وی را از آموختن زبان عبری بر حذر می‌دارد. آیا این داستان طنزی نیست بر کسانی که در روزگار ابن مقفع زبان خود را رها کردند و به آموختن زبان عربی پرداختند و آن را چنان که باید نمی‌آموختند و زبان خود را نیز از یاد می‌بردند؟! (برگرفته از مقالۀ «نگاهی به کتاب کلیله و دمنه» از حمید زرین‌کوب)

 

📚 کتابنامه:

📖ذوالفقاری، حسن، 1398، آموزش ویراستاری و درست‌نویسی، تهران: نشر علم.

📖 سمیعی، احمد، 1398، نگارش و ویرایش، چ18، تهران: سمت.

 

به‌کوشش گروه زبان‌شناسی ویراویراست

با قلم امیرعلی حسینی